برای پسرم مهراد

برای تو مینویسم ...

اولین شمال

مهرادم چند روز پیش با خاله اینا و مامان جون رفتیم شمال. با اینکه خیلی دودل بودم که توی این هوای گرم میشه با بچه کوچیک و شیرخوار این همه راه سفر کرد یا نه و اینکه خدای نکرده یه موقع هوای مرطوب و گرم اذیتت نکنه و مریض نشی و... ولی دل رو زدیم به دریا و خودمونو سپردیم به خدا و راهی سفر شدیم. نزدیک 10 ساعت باید رانندگی میکردیم تا به مقصد که خزرآباد مازندران بود برسیم. چون تو کوچولوی نازم همراهمون بودی ترسیدیم اذیت بشی اگه بخوایم یه سره این همه راه بریم واسه همین عصر راه افتادیم و شب به کاشان رسیدیم و توی شهر آران و بیدگل طبقه دوم خونه یکی از دوستای با محبت عمو محمد موندیم. خیلی شب گرمی بود و تو حسابی بی طاقت شده بودی و نصف شب کلی گریه کردی واسه ا...
12 تير 1396

کارهای جدید 2

مهراد ناز مامانی اومدم یه سری حرفا و کارایی که انجام میدی رو تا یادم نرفته بنویسم تا بعدنا که میخونم ذوق کنم و وقتی ام ایشالا خودت بزرگ شدی بفهمی چقدر ناز و بامزه بودی... مامان جون به عینک میگی عینــَ ، همیشه ام دستت به عینک منه و میخوای بگیری کجش کنی و منم از دستت فرار میکنم به هندونه میگی هِن به آناناس میگی آنّانا ، خیلی ام دوست داری کلا هندونه و موز و آناناس رو تو میوه ها و ماکارونی رو تو غذاها خیلی دوست داری. وقتی میبینیشون میگی بــَـه به به 😋 😋 😋 😋  به عمو و عمه میگی عَم..  به آقا میگی گاگا. هاپو رو میگی. وقتی ام میگم هاپو چی میگه میگی هاپ، میگم کلاغه چی،  میگی گارگار، ببعی چی میگه میگی بَ میگم گوشات کو چشمات کو...
15 خرداد 1396

کفش

مامان جون عاشق کفشاتی خیلی دوستشون داری هرجا میبینیشون تند تند میری برشون میداری میاری و میگی دَدَ اصراااااار که بپوشونمت و ببرمت بیرون، واسه همین بیشتر وقتا قایمشون میکنم یا یه جایی که توی دیدت نباشه میذارم وگرنه بیچارم میکنی فسقل خان مامان فدات بشم الهییییییییییییییییی           ...
25 ارديبهشت 1396

کوتاهی

امروز برای اولین بار موهاتو کوتاه کردم مامان جون، خیلی کیف داشت موهات نرم و نازک و بوره مامان جون عاششششششقشونم. خرگوش کوچولوی مامااااااااانی 😚😚😚😚😚😚😚😚😍😍😍😍😍😍😍   ...
20 ارديبهشت 1396

َحَـــموم

مهراد مامان، فدات بشم، عاشق حمومی مامان جون.  هی میگی حموم حموم. نه اینکه بخوای بری حموم که تمیز بشیا، دوست داری بری توش دور بزنی و درودیوار و شامپوهارو نگاه کنی 😁😁😁😁😁 هروقت گریه میکنی میگیم میخوای بریم حموم رو ببینیم؟ ذوووووق میکنی و دستاتو میگیری بالا که بغلت کنیم و گریت یادت میره قررررربونت برم مامان جوووووون  ...
17 ارديبهشت 1396

دندونای آسیاب

مهراد نازنین مامان خوشگل من، سه تا از دندونای آسیابت داره باهم درمیاد مامان جون دوتا بالا یکی پایین. بمیرم الهی معلومه خیلی درد داری عزیز دلم، چند روزه خیلی کلافه ای و مدام جیغ میزنی، الانم تب داری 😔😔😔😔 خیلی دلم برات میسوزه عمر و جونم زودتر خوب شو نفــــــــس مامان 😢😢😢😢😭😭😭😭😭   ...
12 ارديبهشت 1396

نع

مهراد عزیز و نازنین مامانی چند وقته که تند تند از مبل و صندلی میری بالا و هرچی بهت میگم بیا پایین با یه لحن بامزه میگی نـــه قربون نه گفتنت برم عزیز دلم ...
10 ارديبهشت 1396

اولین قدم ها

مهراد ناز مامانی عزیز دل و جونم دیروز دو قدم برداشتی و امروز سه قدم مامان جون کلی ام ذوووووق کرده بودی و خوشحال بودی نفسسسسسسم قربون قدمای کوچولوت برم عزیزم ایشالا بزودی میدوی واسمون نازنازی مامان😙😙😙😙😙😙😘😘😘😘😘😍😍😍😍 💝💝💝💝💕💕💕💞💞💞💟💟💟💟   ...
20 فروردين 1396

واکسن یکسالگی

پسر نازنین من مهراد جونم دیروز رفتیم درمانگاه برای واکسن یکسالگیت MMR یا همون سرخک و سرخجه و اوریون عزیز دلم. خداروشکر نسبت به واکسن های قبلیت هم دردش کمتر بود هم تب نداشت و نیاز نبود 4 ساعت یکبار بهت استومینوفن بدم خداروشکر فقط گفتن ممکنه 10 روز بعد دونه های قرمز بزنه به بدنت که انشالله اونم نمیزنه. راستی این واکسنتو توی دستت زد، قبلیا رو تو پات میزد. خلاصه که این یکی واکسنم به خوبی و خوشی پشت سر گذاشتی عززززییییززز نازم ایشالا میمونه 18 ماهگی بعدیشم که دیگه 6 سالگی به امید خدا 😊😊😊😊😊😙😙😙😙😙😙😙😙😙
15 اسفند 1395