برای پسرم مهراد

برای تو مینویسم ...

اولین شمال

1396/4/12 3:41
نویسنده : مامان نوشین
150 بازدید
اشتراک گذاری

مهرادم چند روز پیش با خاله اینا و مامان جون رفتیم شمال. با اینکه خیلی دودل بودم که توی این هوای گرم میشه با بچه کوچیک و شیرخوار این همه راه سفر کرد یا نه و اینکه خدای نکرده یه موقع هوای مرطوب و گرم اذیتت نکنه و مریض نشی و... ولی دل رو زدیم به دریا و خودمونو سپردیم به خدا و راهی سفر شدیم. نزدیک 10 ساعت باید رانندگی میکردیم تا به مقصد که خزرآباد مازندران بود برسیم. چون تو کوچولوی نازم همراهمون بودی ترسیدیم اذیت بشی اگه بخوایم یه سره این همه راه بریم واسه همین عصر راه افتادیم و شب به کاشان رسیدیم و توی شهر آران و بیدگل طبقه دوم خونه یکی از دوستای با محبت عمو محمد موندیم. خیلی شب گرمی بود و تو حسابی بی طاقت شده بودی و نصف شب کلی گریه کردی واسه اینکه گرمت بود ولی روی هم رفته خوب بود صاحب خونه خیلی بهمون محبت داشت و صبحانه برامون آماده کرد و با شربت گلاب و خاکشیر راهیمون کرد. خلاصه صبحش راه افتادیم و عصر حدود ساعت 6 به مقصد رسیدیم. یک ساعت مونده به مقصدمون هم به خاطر پیچ و تاب جاده شمال و هم به خاطر غذایی که ظهر خورده بودی یکم حالت بد شد و حالت تهوع داشتی و مامانی رو حسابی مستفیض کردی 😁 ولی خداروشکر زودی حالت خوب شد و بعد از رسیدن و جاگیر شدن بقیه ی روزا حالت خوب بود خداروشکر مامان جون و اذیت نشدی... البته بماند که تو ساحل یه مشت ماسه گذاشتی دهنتو و حسابی مامانی رو حرص دادی.... 

فدات بشه مامانت عزیز دل و جونم😚😚😚

اینم چندتا از عکسای شمال​​​​​​

is 

 

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

فریبا
10 مرداد 96 16:40
الهی بگردم مننننننننن چقدرررر بزرگ شده ه ه چه عاقااااا شدهههه تا کاشووووووو اومدی خونه ما نیومدی؟؟ یادت باشههه هاااا
مامان نوشین
پاسخ
قربونت فری جون محبتمحبتمحبتمحبت  اره ولی دیروقت رسیدیم بعدشم تو خودت تهران بودی عرووووس خانم. فدات بوسمحبت