بیهوشی 2
بعد از حدود یک ساعت از اتاق عمل آوردنت بیرون و من با سرعت نور دویدم که بغلت کنم .وای همچین که دیدم عین یه موش کوچولو لای ملافه پیچیده بودی و دهنت پر از خون بود و فقط ناله میکردی و حتی از ضعف صدات درنمیومد که جیغ بزنی ،میخواستم سکته کنم .وای خیلی حس بدی بود.آخه همه ی بچه هایی که قبل از تو بعد از بیهوشی از اتاق اومدن بیرون همشون گرررریه میکردن و جیغ میزدن ولی تو با دهن خونی فقط بلند ناله میکردی و به زور نفس میکشیدی از بس خون تو دهنت بود .راستش یکم ترسیدیم و بردیمت تو اتاق استراحت و پتو پیچیدیم دورت و پرستار رو صدا کردیم گفتیم چش شده بچمون چرا جیغ و داد نمیکنه گفت هنوز مواد بیهوشی تو بدنشه و تند تند خوابش میبره.ولی خودم بیشتر احتمال میدادم از ضعف باشه چون گفته بودن 6 ساعت قبل از بیهوشی نباید چیزی بخوری هرچند حتما مواد بیهوشی که تو بدنت بودم بی تاثیر نبود .خلاصه یکم موندیم تا حالت جا بیاد و دیگه برگشتیم خونه .تو ماشین خواب بودی یکم که تکونت میدادم گریه میکردی و خوشحال میشدم که به هوشی.دکترتم گفت که تا یک ساعت بعدش نباید چیزی بخوری شبم فقط یکم آب میوه و حریره ی نرم باید بخوری تا جند روزم غذاهای نرم مثل سوپ و مایعات یا غذاهای خیلی گرم و خیلی سرد هم نباید بخوری.در ضمن گفت تا یک هفته گوشت ریشه ای نباید بهت بدم.
4 تا از دندونای جلوت رو کشید و یه آسیاب از بالا.دوتا دندون پایین و یکی بالا روهم عصب کشی و روکش کرد مامان جون.
درسته روز خیلی سخت و پر دلهره ای بود ولی خداروشکر به خیر گذشت و خوشحالم که عفونت لعنتی از دهنت ریشه کن شد.
عااااااااااششششققققتمااااااا عسل جون نازم