برای پسرم مهراد

برای تو مینویسم ...

بهترین لحظه

1394/12/15 19:03
نویسنده : مامان نوشین
160 بازدید
اشتراک گذاری

12 اسفند ساعت 2 و نیم ظهر خدا جون بهترین هدیه زندگی رو به ما عطا کرد و تو به دنیا اومدی.  وای مامان جون وقتی دیدمت از خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم خیلی ناز بودی و مهم تر از همه اینکه به لطف خدا سالم و سلامت بودی تو بغلم گرفتمت تا برای اولین بار بهت شیر بدم. با وجود دردای خیلی زیادی که داشتم و تمام بدنم درد میکرد و در اثر بیهوشی چشمامو نمیتونستم باز نگه دارم ولی شوق وجود تو بهم امید میداد بهم قدرت میداد. دهن کوچولوتو باز کردی و شروع کردی به شیر خوردن. اصلا باورم نمیشد که مامان شدم و فرشته ی کوچولویی که توی بغلمه بچه ی منه، تمام عمر و زندگی من. 

ممنون مامان جون که اومدی و به زندگیمون رنگ تازه ای بخشیدی، ممنونم که من و بابایی رو مادر و پدر کردی، ممنونم که هستی 😙😙😙😙😙😙😙😙😙

یه عکس از اولین ساعات زندگیت میذارم تا ببینی از اولش چقدر ناز بودی 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

Maryam
31 تیر 95 1:23
والا من و دوستام از نگرانی داشتیم خل ميشديم انگار قرار بود مام زايمان کنی چه خوب که به سلامتی بدنيا اومد مهراد جون
مامان نوشین
پاسخ
من قربون شما دوست جونای خودم بشم، از بس مهربونید دوستتون دارم
فریبا
25 آبان 95 15:44
واااای خوشگل جووونم ماهان ناناااز چقدر خوبه که مامان نوشین اینجا رو برات درست کرده.. به این فکر میکنم چند سال دیگه که خوندن و نوشتن یاد میگیری و مامانی این وبلاگ رو بهت نشون بده و خودت میای پست میذاری.. یا چندین و چند سال دیگه که بچه داشته باشی و این وبلاگ رو به بچه ت نشون بدی چقدر ذوق میکنی ی
مامان نوشین
پاسخ
مررررررسی فریبا جونم مثل همیشه با نظرات همراهیم میکنی قربونت 😙😙😙 راست میگی چه باحال میشه من دیگه تا اونجاهاشو فکر نکن نکرده بودم. میخوام از وبلاگش پرینت بگیرم که مثل دفتر خاطرات داشته باشم به اینترنت ایران اعتباری نیست 😁😁😁😁
فریبا
25 آبان 95 15:46
تو پست قبلی نوشتم ماهان جون؟؟ چرا واقعا؟؟؟
مامان نوشین
پاسخ
مهراد و ماهان نداره که 😅😅😅😅😅😅 نظرتو عشقه